به مغازه گل فروشي مي رسد، مي خواهد يك گل سرخ بخرد

داخل مغازه مي شود، عطر گل ها جانش را تازه مي كند.

ابتدا گلي برمي دارد اما قبل از اينكه آن را بخرد، پشيمان مي شود.

" گل خيلي زود خشك مي شود"

كنار رود خانه مي رود، صداي جريان آب گوشش را نوازش مي دهد.

و نسيم خنكاي رودخانه روحش را صيقل مي دهد.

زير اندازش را برمي دارد تا كنار رودخانه بيندازد ولي زود منصرف مي شود.

" كمي جلوتر ، آشغال هايشان را داخل رودخانه ريخته اند"

به خانه مي رسد، نياز به آرامش خانه در رگهايش جريان پيدا مي كند.

زنگ خانه را به صدا در مي آورد، قدم هايش را داخل خانه مي گذارد.

لبخند به صورتش مي دود. اما قبل از اينكه ديگران از لبخندش لذت ببرند اژدهاي اخم ، لبخندش را مي بلعد.

" لبخند توقع ديگران را دوبرابر خواهد كرد"

نعمت ها ، زيبايي ها و خوشي ها اطرافش را پر كرده اند. به هر طرف نگاه كند ، لطفي شامل حالش شده است، اما او خودش نمي خواهد اين زيبايي ها را ببيند.

خودش نمي خواهد از اين نعمت ها لذت ببرد.

صبح ها به شب مي رسند و روزها از پي هم مي آيند و او چشمش را بر تك تك زيبايي هاي زندگي بسته و گوشش را بر همه صداهاي زشت و نافرجام باز كرده است.

آسياب عمر آهسته مي چرخد و گرد پيري را بر چهره اش مي نشاند.

عمري كه هر لحظه مي توانست پر از شادي و زيبايي باشد ولي او آن را با افكارش، با سخت گيري هاي بي مورد ش و با لجاجت هاي دائمي اش تبديل به يك زندگي سرد و يكنواخت و سياه كرده است.

آسياب عمر هنوز مي چرخد و فرصت هاي خوبي را در اختيارش قرار مي دهد.

اما او خيال ندارد از آنها لذت ببرد.

‌چون او موفق ترين! انسان" شكست خورده" در رودخانه زندگي ست.


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 3 آبان 1394برچسب:موفق ترين، انسان، شكست خورده،دهقان اسدي، پرورش افكار،, | 19:58 | نویسنده : اسدي |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.